سفارش تبلیغ
صبا ویژن


یلدا

 

http://funabad.com/wp-content/uploads/2011/05/world-peace-in-our-hands.jpg

 

اگر به گذشته باز گردیم و به دنیای سی چهل سال پیش نگاهی اجمالی بیندازیم ،

می بینیم که زندگی ها به طور معمول خیلی ساده تر

 و بی دغدغه تر از الآن بود و  تو قعات افراد از یکدیگر و کلا از زندگی خیلی کمتر از حال بود 

در حالی که الآن زندگی ها خیلی تغییر کرده و وسایل و امکانات مدرن در حال حاضر بسیاری

 از کارهایی را که در گذشته به زحمت و با صرف وقت و تلاش زیاد انجام میشد آسان کرده

 وبه این ترتیب بخش زیادی از دغدغه های عادی که در زندگی انسان دیروز وجود داشت

 امروز اصلا و جود ندارد و جای خودش را به مسائل جدید تری داده است .

گاه از خودم می پرسم امروز که زندگی انسان به مدد تکنولوژی و پیشرفت های علمی و

تکنیکی و فناوری های مدرن پیشرفته تر و راحت تر شده آیاا این تحولات مو جب شده

 که انسان به آسودگی بیشتری هم دست پیدا کند ؟

آیا بشر امروز فارغ از محدوده ی جغرافیایی که در آن زندگی می کند

 با وجود پشت سر گذاشتن تمام تحولات علمی و صنعتی و فرهنگی چند قرتن اخیر به کمال خودش نزدیکتر شده ؟

آیا او به میزانی که آگاه تر و توانا تر شده سعادتمند تر هم شده ؟

اصلا تحولات قرون اخیر چه بوده و چه تأ ثیری بر روی سعادتمندی  انسان امروز داشته  ؟

سعی می کنم در یاد داشتهای بعدی این مسائل را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهم

 شاید بتوانم پاسخی برای این سؤال ها بیابم


نوشته شده در سه شنبه 90/4/28ساعت 3:1 عصر توسط نسیم بانو نظرات ( ) | |

 

چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟


بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است


به بی‌عادتی کاش عادت کنیم

چه اشکال دارد پس از هر نماز


دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

به هنگام نیّت برای نماز


به آلاله‌ها قصد قربت کنیم

چه اشکال دارد که در هر قنوت


دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

چه اشکال دارد در آیینه‌ها


جمال خدا را زیارت کنیم؟

مگر موج دریا ز دریا جداست؟


چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟

پراکندگی حاصل کثرت است


بیایید تمرین وحدت کنیم

«وجود» تو چون عین «ماهیت» است


چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟

 

اگر عشق خود علت اصلی است


چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟

بیا جیب احساس و اندیشه را


پر از نُقل مهر و محبت کنیم

پر از «گلشن راز» ، از «عقل سرخ»


پر از «کیمیای سعادت» کنیم

بیایید تا عینِ «عین القضات»


میان دل و دین قضاوت کنیم

اگر سنت اوست نوآوری


نگاهی هم از نو به سنت کنیم

مگو کهنه شد رسم عهد الست


بیایید تجدید بیعت کنیم

برادر چه شد رسم اخوانیه؟


بیا یاد عهد اخوت کنیم

بگو قافیه سست یا نادرست


همین بس که ما ساده صحبت کنیم

خدایا دلی آفتابی بده


که از باغ گلها حمایت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:


بیا عاشقی را رعایت کنیم



قیصر امین پور


نوشته شده در شنبه 90/4/18ساعت 2:47 عصر توسط نسیم بانو نظرات ( ) | |

 
 
 
نشد که زندگی ام را کمی تکان بدهی
نخواستی سر این عشق امتحان بدهی

نخواستی که بمانی و دردهای مرا
فقط یکی دو سه سالی به دیگران بدهی

قرار بود همین روزها به هم برسیم
قرار بود تو بابا شوی و نان بدهی

نگو که آمده بودی سری به من بزنی
و بعد بگذری و دل به این و آن بدهی

نگو از اوّل ِ  این راه عاشقم نشدی
نگو که آمده بودی خودی نشان بدهی

گناهِ فاصله ها را به پای من زدی و
نخواستی به تن خسته ام زمان بدهی

چه اتّفاق غریبی ست این که دل بکَند
کسی که حاضری آسان براش جان بدهی

نشسته ام سر سجّاده رو به روی تو باز
هنوز منتظرم در  دلم اذان بدهی


                                    
                                           (زهرا شعبانی)


نوشته شده در شنبه 90/4/18ساعت 2:37 عصر توسط نسیم بانو نظرات ( ) | |

 

 

 

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق

که نامی خوشتر از اینت ندانم

وگر هر لحظه ، رنگی تازه گیری

به غیر از زهر شیرینت نخوانم

تو زهری ، زهر گرم سینه سوزی

توشیرینی که شور هستی از تست

شراب جام خورشیدی که جان را

نشاط از تو ، غم ازتو ، مستی از تست

به آسانی مرا از من ربودی

درون کوره ی غم آزمودی

دلت آخر به سر گردانیم سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

بسی گفتند : دل از عشق برگیر

که نیرنگ است و افسون است و جادوست

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

                                      که این زهر است ، اما ! ... نوش داروست


نوشته شده در شنبه 90/4/11ساعت 3:50 عصر توسط نسیم بانو نظرات ( ) | |

 
 
 
 
 
 
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد     
 

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هرکسی به قیامت
لیلة اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه گیتی مجال همت او نیست

روز قیامت نگر جمال محمد

وانهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی گیرد از جمال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/8ساعت 3:53 عصر توسط نسیم بانو نظرات ( ) | |


آخرین مطالب
» خیر و شر
دریا و ساحل
بهار ،نام ایمان تازه ی زمین
تنهایی درون
خدا کجاست؟
شیطان (عرفان نظر آهاری)
ذکر و ذاکر
دو کاج
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com