یلدا
من اگر روح پریشان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفسگیر، اگر به تو و عشق تو ایمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم به تو و عشق تو ایمان دارم طلوع می کند آن آفتاب پنهانی ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی دوباره پلک دلم می پرد،نشانه چیست؟ شنیده ام که می آید کسی به مهمانی کسی که سبزتر از هزار بهار کسی،شگفت کسی آن چنان که میدانی کسی که نقطه آغاز هرچه پرواز است تویی که در سفر عشق،خط پایانی تویی بهانه آن ابرها که می گریند طلوع می کند آن آفتاب پنهانی ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی دوباره پلک دلم می پرد،نشانه چیست؟ شنیده ام که می آید کسی به مهمانی کسی که سبزتر از هزار بهار کسی،شگفت کسی آن چنان که میدانی کسی که نقطه آغاز هرچه پرواز است تویی که در سفر عشق،خط پایانی تویی بهانه آن ابرها که می گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد بیا که می رود این شهر،رو به ویرانی کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد بیا که می رود این شهر،رو به ویرانی کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان،لب خندان دارم
نفسم میگیرد
آرزو در دل من
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان درازای هر نفس
جان مرا میگیرد
دل گریان، لب خندان دارم
من اگر خسته ترین انسانم
به وفای همه بی ایمانم
دل گریان، لب خندان دارم
Design By : RoozGozar.com |