یلدا
آسمان را بنگر که هنوز، بعد صدها شب مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می یا زمین را، که دلش از سردی شب های نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار دشتی از یاس زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس ماه من غصه چرا؟ تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست ماه من دل به غم دادن و از یاس سخن کار آنهایی نیست که خدا را دارند ماه من غم و اندوه اگر روزی هم مثل یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق،
زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا چتر شادی وا و بگو با دل خود که خدا هست، خدا او همانی است که در تارترین لحظه راه نورانی امید نشانم می او همانی است که هر لحظه دلش می همه زندگی ام، غرق شادی ماه من غصه اگر هست بگو تا معنی خوشبختی، بودن اندوه این همه غصه و غم، این همه شادی و چه بخواهی و چه نه، میوه یک باغ همه را با هم و با عشق بچین ولی از یاد مبر، پشت هر کوه سبزه زاری است پر از یاد و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست، خدا هست ... و چرا غصه چرا؟
و روز
خندد
خزان
سپید
خداست
ها گفتن
...
باران بارید
کن
هست!
شب
داد
خواهد
باشد
باشد
است
شور
اند
...
بلند
خدا
Design By : RoozGozar.com |