یلدا
طلوعم رو تماشـــا کن، منو دست غزل بســـپار
منو پاکیزه کن از خواب، از این لکنـت، از این تکرار
رهـــــا کن آرزوها رو، از ایـــن زنــــدان بــیدیـوار
چه نابـــاور، چه دردآور، سکوتـــم بینـهایـت شد
چه غمــگینــانه عشق ما، دچار رنــگ عادت شد
امشب به تو رو کردم ای یار صدا مرده
تو صبــح دلآرایـــــی من شـام دل آزرده
امشب به تو رو کردم ای خاطرهی جاری
تو هقهق دریــاوار من شبـــنم بیـداری
من از بند نفس جستم، حسابم با خودم پاکه
میون گود فریــادم، سکوتـــم گــرده بر خــاکه
یه زخــم تـازه کــــم دارم، برای بــاور پایـــیــز
خرابــــم کن که دلگیرم، از این آبادی پرهیــز
منو تا گریــه راهی کن، حریص امن آغوشـــم
منو بشـناس که از یاد همه دنیـا فراموشــــم
امشب به تو رو کردم ای یار صدا مرده
تو صبــح دلآرایـــــی من شـام دل آزرده
امشب به تو رو کردم ای خاطرهی جاری
تو هقهق دریــاوار من شبـــنم بیـداری
یغما گلرویی
Design By : RoozGozar.com |